جدول جو
جدول جو

معنی زیان افتادن - جستجوی لغت در جدول جو

زیان افتادن
(چَ / چِ زَ زَ دَ)
آسیب رسیدن. به گزند و ضرر دوچار شدن:
شور عشق تو در جهان افتاد
بی دلان را بجان زیان افتاد.
خاقانی.
مایۀ سلوت به غربت شد ز دست
دل زیان افتاد و محنت سود بس.
خاقانی.
ملرز از بیم جان خسرو اگر از عشق می لافی
که باشد سهل عاشق را اگر جانی زیان افتد.
میرخسرو (از آنندراج).
رجوع به زیان و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چین افتادن
تصویر چین افتادن
به وجود آمدن تا و شکن در چیزی
فرهنگ فارسی عمید
(مُ ئو)
مرکّب از: ب + زبان + افتادن، بزبانها افتادن. بر زبانها افتادن. مشهور شدن اعم از آنکه بزبونی و عیب باشد یا بخوبی. در زبان افکندن و داشتن نیز بیاید. (آنندراج)، رسوا شدن. (بهار عجم) :
راز من از لب خامش بزبانها افتاد
گرچه از خامۀ بی شق نتراود سخنی.
صائب (از آنندراج)،
از جام نام جم بزبانها فتاده است
زنهار در بساط جهان بی اثر مباش.
صائب (از آنندراج)،
خواهم ز پس پردۀ تقوی بدر افتم
چندی بزبان همه کس چون خبر افتم.
ابوطالب کلیم (از بهار عجم)،
بزبان جهانی افتاده ست
چون سخن هرکه آدمی زاد است.
شفیع اثر (از بهار عجم)
لغت نامه دهخدا
(پَ اِ دَ)
چین افتادن درپوست یا جامه و گاه ابرو، شکنج گرفتن. شکن و نورد پیدا آمدن. جمع شدن چنانکه پوست ترنجیده:
باد گلها را پریشان میکند هر صبحدم
زآن پریشانی نگردد روی دست افتاده چین.
سعدی.
روی دریا درهم آمد زین حدیث هولناک
میتوان دانست بر رویش ز موج افتاده چین.
سعدی
لغت نامه دهخدا
گمان دست دادن تصور کردن: و گمان چنان افتاده است این مرد را که مرتری را معنی نرمی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاو افتادن
تصویر زاو افتادن
شکاف پیدا کردن رخنه یافتن
فرهنگ لغت هوشیار